شرمنده ام ز حرمت احساس های ناب
حسم شبیه نفس مانده در حباب
لبخندهای سبز خدا را ندیده ام
دورم ز نور غزل های آفتاب
شرمنده ام تمام غزل های دلنشین
شاعر نبود خسته دلی مثل من کباب
شرمنده ام ز غربت این روزهای سبز
کابوس فصل تو آمد درون خواب
تاول گرفت عمق غزل های من هنوز
من ماندم و حصار وسوسه هایت در این سراب
من ماندم و خیال نگاهت هنوز هم
خارم ز حرمت عکست درون قاب
باران درد و آه مرا زیرورو مکن
زیباترین ترانه احساس های ناب
ماه تمام خاطره هایم نگاه کن
عکست شبیه منظره افتاده روی آب
آفرین! غزل پر شوری بود،صورت های خیال در بیت آخر به اوج می رسید. فقط بیت : "من ماندم و حصار وسوسه هایت در این سراب " کمی اضافه داشت. که اگر مثلا می شد: "من ماندم و حصار تماشا درین سراب" مشکل وزنیش حل می شد گرچه که شاید مشکلات دیگری اضافه می شد! خیلی بهتر از یکی-دو غزل دیگه بود. موفق باشید!