انتشار اشعار شاعران انجمن ادبی فانوس شهرستان گلپایگان

لطفا ما را از نظرات سازنده ی خود در مورد این وب مطلع فرمایید.

انتشار اشعار شاعران انجمن ادبی فانوس شهرستان گلپایگان

لطفا ما را از نظرات سازنده ی خود در مورد این وب مطلع فرمایید.

سکوت من

این درد بی مثال مرا از میان ببر

تابوت قلب مرا ناگهان ببر



حتی غروب خسته ز تکرار هر شب است

بی تابی غروب مرا از جهان ببر



من خسته از ترانه ی باران هر شبم

این بارش شدید غزل را ز جان ببر




شاهد که نیست فلسفه تار غربتم

پاییز فصل ریزش ما از زمان ببر

 

قعر صدای سرد نگاه تو میشوم

اشکی ترین نگاه مرا آسمان ببر



مهتاب هم برای دلم گریه میکند

یک نیمه وجود مرا هم چنان ببر



ام انیجیب هر شب من را شنیده ای

سجاده سکوت مرا از خزان ببر


آتش گرفته ام ز نفس های رفتنت

برگرد و درد مرا ازمیان ببر

نظرات 3 + ارسال نظر
ترنم خیال سه‌شنبه 6 خرداد 1393 ساعت 13:53 http://taranomekhial-b.blogfa.com/

کار زیبایی بود فقط در مصرع دوم به نظر میاد به حای .. مرا که با م حرف کوتاه شروع میشه کلمه مناسبی بذارید که وزنش بهتربشه تابوت قلب ..؟..ناگهان ببر :مثلن خسته را. یا.....

فریاد سکوت! یکشنبه 4 خرداد 1393 ساعت 13:41

با سلام

غزل بسیار زیبا و خوبى است.
چند ایراد وزنى داشت که باید برطرف میشد.
اما در مجموع بسیار احساسى و درخور تأمل بود.

درود بر شما

سلام ممنون خوشحالم که سر زدی و منو خوندی

علیرضا دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 ساعت 06:27

شاهد که نیست فلسفه تار غربتم

پاییز فصل ریزش ما از زمان ببر

معنی این بیت رو نفهمیدم

سلام اول ببخشید که اینقدر دیر به نظرت پاسخ دادم ممنون که سر زدی و شعرم رو خوندی من غربت رو خواستم با پاییز بیارم چون هم خونی دارند همون فکری که در مورد این بیت به ذهنتون رسیده مهمه هر چیزی این مهمه که در مورد این بیت چه فکری میکنی باز هم سر بزنید ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد