توی ایوان گرم خانه ی ما
لانه کرده پرنده ای زیبا
جمع کرده ست مشتی از پوشال
کیف کرده،نشسته آن بالا
یا کریم قشنگ من آنجا
جوجه کرده است،تازگی، دو تّا
می برم من برای او هر روز
ظرف آبی و یک پیاله غذا
دوستبا من شده پرنده ی من
اسم او را گذاشته ام دریا
گربه ی دم سیاه همسایه
می کشد نقشه،برای آنها
نقش بر آب می کنم نقشش
دست او نمی رسد آن بالا
( زهرا ناطقی )