باران واژه ها

اینجا کسی ست غم زده در جان واژه ها    

دردی نشست بر دل طوفان واژه ها

 

تلخ است این حقیقت و باید قبول کرد      

حسی غریب در دل ویران واژه ها

 

حسی غریب آمد و اینجا نشست و رفت        

من ماندم و هجوم پریشان واژه ها

 

اینجا کمین گرفته کسی مثل یک غبار     

غمها نشسته بر تن بی جان واژه ها

 

حتی قدم زدن به درونت محال شد        

آتش گرفت دفتر و دیوان واژه ها

 

رفتم ولی به چشم تو امید بسته ام        

این غصه ها گرفته گریبان واژه ها

 

امشب سکوت مونس اشعار من شده            

جایم نبود در دل پایان واژه ها

 

آبی ترین ترانه احساس های من            

شرمنده ام ز ریزش باران واژه ها