فانوس غزل های تو

من به فانوس غزل های تو دل می بندم

و به تنهایی حالای تو دل می بندم 

 

   

گوشه ای فال گرفتم گل من خوب آمد

خوبتر اینکه به آوای تو دل می بندم  

  

سخنی ساده تر از این سخنت نیست دگر

که به موسیقی زیبای تو دل می بندم  

  

روزگارم همه در سردی آبان و هنوز

من به افسانه رؤیای تو دل می بندم  

  

خط به خط خاطره های تو در این مرز خیال

بنویسد به تمنای تو دل می بندم 

 

   

بنویسید ز سرمای غزل های دلم

واژه بگذار به دنیای تو دل می بندم 

 

   

بگذارید تمام دل من درد شود

درد دل گفته که بر پای تو دل می بندم   

 

غصه بر خانه افلاکیمان چشم مزن

که بر این قصه شیدای تو دل می بندم   

 

 

قول دادم که به گرمای تنت خوب شوم

که بر این خانه به مأوای تو دل می بندم   

 

قول دادم که زمستان تو را دور کنم

قول دادم به غزل های تو دل می بندم