غمی اهسته اهسته

شبی بیتاب و سنگین  از کنارم می رود بی تو


صدای دلخوشی ها از سه تارم می رود بی تو


و حالا اشتیاقی در هوای شعرهایم نیست


نرو دنیای من دار و ندارم می رود بی تو



تب بی تابی من هم شروع بدتری دارد


چه حالی دارم از اینکه بهارم می رود بی تو


به پایان غم انگیزم چه حالا ساده می آیم



و تنها مانده اشکی که به کارم میرود بی تو



هوای حس دلتنگی کنارم سایه میکارد



هوای بی کسی هایم قرارم میرود بی تو


و دارد بویی از غربت به پای واژه می آید


ببین حس غزلها از کنارم میرود بی تو


قسم بر بغض سنگینی که بر لای گلو دارم


غمی آهسته آهسته به بارم میرود بی تو