گوشه ای از دیدگاه استاد قاسم اشراقی، ادیب، شاعر و هنرمند فرهیخته پیرامون فعالیت های ادبی؛
پیش از هر سخن از بانیان انجمن ادبی فانوس اداره ی ارشاد اسلامی گلپایگان و بویژه ارجمندان خادم آن اداره از امروز و گرامیان دیروز و گذشته بخصوص سرپرست محترم فعلی و همکاران گرانقدرشان که زمینه ی فعالیّت و ادامه ی کار انجمن را با هیچ تعلّل و وقفه ای فراهم آورده و می آورند از سُویدای دل قدردانی و تشکّر می کنم؛ همچنین از مسئول عزیز انجمن آقای طاهری نیا جوان پاک سرشت و خوشرو و کمربسته به این امر مُهم، سپاس ویژه روا می دارم. خدایش هماره یار و معین باد و سرش گرم و دلش خوش باد...
و امّا از بدو شکل گیری انجمن، من بنده به عنوان معلّمی کوچک، عضویّت آن را پذیرفتم تا شاید منشأ خیر و صلاحی باشم، بخصوص که شیوه های نیمای مردستان در روزگار ما و در این شهر بخصوص هنوز غریب مانده و یا بطور درست مطرح نمی شود و متأسفانه در شعر سنتی انحرافاتی به چشم می خورَد، لذا اینجانب که در هر دو شیوه و سبک، عمری را صرف کرده و تجاربی اندوخته ام، تصمیم گرفتم با همکاری یاران، بلکه در این راستا مفید فایده باشم و این قصد و هدف همچنان ادامه دارد...
اما قابل ذکر است که مسئول عزیز انجمن آقای طاهری نیا با تلاشی سُتودنی و همراهی یاران در اداره ی ارشاد، زمینه ی تعامل با انجمن ادبی علوی گلپایگان و وهّاج شهر زیبا و عالم پرور خوانسار را فراهم آورد و نشست مشترک با آن گرامیان اتّفاقی میمون بود که ادامه اش را توصیه میکنم.
ولی شیوه ی نیما که امروز جزوی از ادبیّات منظوم ما را در بر گرفته موضوعی نیست که به سادگی از آن بُگذریم، بلکه نیاز به تأمل و شرح دارد که به خواست خدا مشغول انجام آنیم. همچُنین شعر سنتی با تعریف درستش، باز در دست اجرا و دستور کار انجمن است بعون الله تا بلکه به کجروی مبتلا نشود.
در پایان با درخواست سلامت و پیروزی برای خادمان فرهنگ و ادب ایران اسلامی از درگاه ربوبی- کلامِ هرچند قاصر خود را با شعری پایان می دهم و عرض می کنم من بنده در انجمن و خانه ام در خدمت جوانان طالب این هنرهستم.
شعر را می بایست با مطالعه ی فراوان و مکرّر و از محضَر استادانِ آشنای به این هنر فرا گرفت.