به نام خدا
من :می دونی بزرگترین دلهره معلم چیه ؟
سایه ام : شیطنونی بچه ها
من : نه اصلاً، معلم اصلا به شیطونی بچه ها کار نداره ،ولی یه چیزی بزرگترین دلهره معلمه . می دونی اون چیه ؟
سایه ام : درس نخواندن بچه ها
من : نه، معلم غصه درس نخواندن بچه ها را می خوره امّا دلهره اش نیست .
سایه ام : پس چی هست ؟
من : سوال
سایه ام : چی ، ! سوال ، عجیبه چون ابزار کار معلم سواله
من : اشتباه نکن ابزار کار معلم علمشه نه سوال ، سواله که دلهره معلمه .
سایه ام : آخه چطور ؟ معلم که از یاد گیری بچه ها خوشحال میشه ،حالا تو میگی سوال دلهره معلمه.
من : آره
سایه ام: چرا ؟
من : چون شاید جوابش را بلد نباشه.
سایه ام : خب معلم بلده چطور بپیچونه ، سفسطه خونده .
من : آره اما اگه گیر یه شاگرد زرنگ بیفته چی ؟
سایه ام : خب پس به این خاطره که به ما یاد می دهند زرنگی نکنیم . هان، عزیزم . خب نتیجه اخلاقی چی میشه ؟
من : نتیجه اخلاقی اینکه کسی که سوال نداره، تخیل نداره .
سایه ام : اینکه شد حرف قصار پس ...
من : ول کن بابا حوصله داری تو هم کشتی مارا، چقدر سوال میکنی . ******************************
سایه ام : می دونی بزرگترین اشتباه یه معلم چیه ؟
من : فکر کنم تنبیه .
سایه ام : تنبیه هم به خاطر اونه ؟
من : کارشه ؟ یعنی مربوط به کارشه ؟
سایه ام: آره ،اما خود کارش رامعلوم کن ،چیه ؟
من : معلومه یاد دادن دیگه .
سایه ام : اتفاقاً بزرگترین اشتباه یه معلم همینه ؟
من : چی میگی تو ،همه افتخار معلم اینه که داره درس یاد بچه ها می دهد.!
سایه ام :درست است معلم به بچه ها درس می دهد امّا کارش چیه ؟
من: خب کار مگه با شغل فرق می کنه!؟
سایه ام : بله . امّا بزرگترین اشتباه یه معلم همینه که فکر کنه کارش یاد دادن، شغل معلم یاد دادن هست امّا کارش چی ؟
من : پس کار یه معلم چیه به نظر جنابعالی ، هان؟
سایه ام : خودت چی فکر می کنی ؟
من : هان ، فهمیدم همینه که این پایین نوشتی نه !
{ محبت }
حسن اشراقی