نفیسه کریمی

از ابر کمترم


از ابر کمترم که ببارم برای تو 

لکن پرنده هستم ودارم هوای تو 

دانم که هست از سر من هم زیاد تر 
پرواز در هوا ی بسی دلگشای تو 

دردت به جان نمی خرم اما بدان که من 
دردم زیاد می شود از غصه های تو 

باور بکن که از ته دل رنج می کشم 
از رنج جانگزای توو ابتلای تو 

میشم در این هوای پر از گرگ زجر خیز 
دارم به سر خیال که آیم چرای تو 

شب از سکوت،عربده ی مست می کشد 
شب می چمدبه کوچه ی بی انتهای تو 

ماهم که پشت ابرنشستم به انتظار 
امید زانکه خوب بتابم برای تو 

یک جفت گوش هستم ودر کومه ی دلم 
تن می دهم به گفتن بی ادعای تو 

چایم به راه هست که نوشیم ای رفیق 
قندوو نبات هم که بریزم به پای تو