سهیلا فیاضی

در دیاری که وفا نیست ز کس 
من به عشق تو فقط جان دادم 
و به آینده ی این عشق تو فرمان دادم 
که کسی راه به حسرت نبرد 
که بیفتم از پا 
که بغلتم در خون ...

که بمانم تنها...

«تا نگاهت چو نسیم 

با دلم همراه است»

همه چیز و همه کس گوش به فرمان منند 
تا تو روی از من و این شعله ی سوزنده ی غم می گیری 
همه چیز و همه کس آتشِ بر جان منند.

به انتخاب ع.طاهری نیا