انتشار اشعار شاعران انجمن ادبی فانوس شهرستان گلپایگان

لطفا ما را از نظرات سازنده ی خود در مورد این وب مطلع فرمایید.

انتشار اشعار شاعران انجمن ادبی فانوس شهرستان گلپایگان

لطفا ما را از نظرات سازنده ی خود در مورد این وب مطلع فرمایید.

مادر

تقدیم به مادران عزیز



شعرم برای حس تو تقدیم میشود 

این واژه ها به پای تو تعظیم میشود

 

چشمم هنوز محو تماشای مادر است

جانم فدای این دل دریای مادر است


ای کاش بین جمله و اشعار مادرم

این دردهای تو میخورد بر سرم


من هم عذاب میکشم از هاله های درد

از این سکوت خسته و از ناله های درد


من هم عذاب میکشم اینجا کنار تو

از برگ برگ ریزش هر نوبهار تو

 

در زیر این سکوت جنون آورت منم

زیر نگاه خسته و بی یاورت منم

 

دارم برای خاطرت از دست میروم

تا کوچه های بسته و بن بست میروم


حالا شب و سکوت و قلم شعرودفترم

میگوید از تمامی غمهای مادرم

 

من وارد تمام پریشانیت شدم

در ازدحام قصه ویرانیت شدم

 

ویرانیت تمام تو را داد میزند

این شعرها برای تو فریاد میزند

 

نقاشی تمام غمت را کشیده ام

بالاتر از سکوت تو مادر ندیده ام

 

امشب بیا به حس غریبم سری بزن

بر واژه ها که داده فریبم سری بزن

 

امشب چقدر مثل خودت درد میکشم

این واژه های غمزده را زرد میکشم

 

این جمله ها تمام تو را بوسه میزند

در یک کلام نام تو را بوسه میزند

 

حرفم زیاد میشود اینجا برای تو

حالا شکست این دل تنها برای تو

 

رنجت عجیب حال مرا خسته میکند

این شعر را برای تو وابسته میکند


این شعر هم بهانه بودن برای توست  

بعد از خدا تمام امیدم صدای توست

 

پیغام

ضمن تبریک فرا رسیدن بهار 94 و نـــــــــــــــوروز 4


رهبرا پیغام توحرفی زجنس نور بود
همدلی وهمزبانی مرحبا!پرشور بود
**********
اتحادِدولت وملت بُوَدشــرط وفاق
کزوفاق ملت ودولت عدو بی زور بود
**********
پشت دشمن وآن شیاطین زمانه این زمان
خُردگردیده زحرفت گرجه اومنفور بود
************
رهبرا!نورِولایت ! امرِتوباشد مطاع
زین غزل مارا اطاعت امرِتومنظور بود
************
گرولایت را تویی عاشق شنو امرِ«ولی»
ازندای رهبری قلب ودلت مسرور بود
************
گراشاره توکنی سرمی دهیم بهروطن

این سخن ثابت به جنگ وحمله مزدور بود

 

عشق ایران با ولایت ای«رضا» گشتنه عجین

هرکه رااین دوبُد در دوجهان منصوربود



فیروزی/فروردین 94

پیچ چالماسین

                                    طنز                            

 

  آخرش با ما نگشتی صاف، پیچِ چالماسین 

                                

   مثل یک انسان با انصاف، پیچِ چالماسین


 

  تا از این راه کج اَت برگردی و توبه کنی 

                                            

     ملّتی را کرده ای علاف، پیچِ چالماسین

 

 

بعدِ هفده سال طرح و کار و عمران و جهاد

          

    آسفالتی ساختی ناصاف، پیچِ چالماسین


 

توی سربالایی اَت - با دنده ی یک- همچنان 

           

می کشد «اِسکانیا» تِیک آف، پیچِ چالماسین


 

ناگهان سُر می خورَد «پیکانِ سوسکی» وقت برف


   در تو با لاستیک های صاف، پیچِ چالماسین


 

فرق چندانی نکردی با هَفَشدَه سال قبل 

          

هی نزن درباره ی خود لاف، پیچِ چالماسین


 

کاش روز طرح ریزیِ پلِ کوتاهِ خود   

                

   برقضایا داشتی اِشراف، پیچِ چالماسین!


 

بس که پیچاندند و از این سوی و آن سویت زدند،


گشته ای باریک چون الیاف پیچ چالماسین!


 

بی گمان ترسیده پیمانکار، فصلِ بودجه، 

               

   در مسیر تو شود اِسراف، پیچِ چالماسین


 

هست تقصیرِ خودت. تقصیرِ «میم» و «نون» نیست


 بد نگو پشتِ سرِ اَسلاف، پیچِ چالماسین

 

 

جای این توجیه های پوچ و غیر منطقی

          

منطقی باش و بده انصاف، پیچِ چالماسین...


 

«پیچ شمران» را ببین و یک کَمی الگو بگیر!


تا ندادیمت به «قالیباف» ، پیچِ چالماسین!

 

 

 

 

1-نام پیچِ خطرناکی وسط های جاده ی ویست - قودجان 


که تازه گی ها کمی ایمن سازی شده. مثلن!



حماسه بهمن


«سالگرد حماسه بهمن مبارک»



بیاد آور توایام ِ شجاعــــت 


شهادت بوده اسست راهِ سعادت 


خمینی آن زعیم با کفایـــت 

رهانیده بشررا از ضلالــــت 

شدند فــــانــوس ِراه و دین ِامت


مراجع نسل خوشخواهِ رسـالت 


تورا دیدم که در میدان ژالــه


بـه خون غلطان و درراهِّ شهادت 


بــه سـربازان وسرهنگانِ دژخیم


بداده گُـل توکردی او هدایــت 


خداراشکر ادب راهِ صداقــت


تو کردی رهروی راهِ ولایــت 


زعلــم و فضلشان خوش گشته ایران


چراغِ ره شده ماهِ هدایـــت 


زماتبــریـــــک بادا فجروآن نور


«رضــا» برگو به یاران این حکایت


 فیروزی/گلپایگان/گوگد/ارسال به جشنواره نگارستان امام ره(اصفهان)

بی قرار لحظه دیدار

در زلال چشمهایت خار می باشد کسی

 

با غم عاشق شدن بیمار می باشد کسی

 

سهم من از دیدن امواج چشمانت چه بود

 

تا ابد در حسرتت بیدار می باشد کسی

 

در همان آزاد راه مهربانی گفته ام

 

بی قرار لحظه دیدار می باشد کسی






جای خالی ات

هرگز دری به روی دلم وا نمیشود 


با من عجیب خنده هم آوا نمیشود


تا واژه ها بخاطر احساس من گرفت



با شاه بیت واژه مداوا نمیشود


من تا کنار خستگی واژه میروم


دردم کنار واژه تماشا نمیشود


حالا شروع این غزلم را به یاد تو


گفتم ولی دوباره سرپا نمیشود


اینجا غروب خانه دل را گرفته است


حالا طلوع در دل من جا نمیشود


جایی نبود تا که بگویم هنوز هم


هرگز کسی شبیهه تو پیدا نمیشود


بی کسترین نگاه غریبم برای تو


دیگر شروع گرم غزلها نمیشود


هر واژه با نگاه تو پیوند میخورد


حتی غزل بدون تو زیبا نمیشود


حالا عجیب در دل من جای خالی ات


زخمی عمیق هست و مداوا نمیشود









تسلی و سلام



باکمال تأسف شامگه یک شنبه 28/10/93 استاد مشفق کاشانی در 89 سالگی جان به جان آفرین تسلیم و جامعه ادبی را اندوهگین ساخت.

بنده بعنوان ادای دین زندگی نامه ای بسیار مختصر از این شاعر متعهد و انقلابی ارایه می نمایم. 

آقای عباس کیامنش متخلص به مشفق کاشانی درسال 1304 در یکی ازروستاهای کاشان بدنیاآمد/ او مشوق بسیاری شاعران معاصر از جمله سهراب سپهری، مهرداداوستا، قیصرامین پور و ... بود. 

آثار استاد عبارتند از: خاطرات، خلوت انس، مجموعه اشعار، تصحیح وگردآوری شعر شاعران معاصر، تصحیح دیوان حاج سلیمان بیگدلی، حاشیه بر 12بندمحتشم. 

مشفق کاشانی شاعری متعهد و غزل سرایی توانا بود که شعر او ریشه در سبک عراقی (حافظ) داشت، سبک شعری او آیینی است و اشعار او در مدح و مرثیه معصومین/ انقلاب و دفاع مقدس و رهبری ایت ا...خامنه ای است. روحش شاد و راهش پر رهرو باد!


رضا فیروزی 3 بهمن 93

حافظ خوانی

به اطلاع علاقمندان می رساند از این به بعد جلسه ی حافظ خوانی، شرح و تفسیر حافظ با حضور استاد قاسم اشراقی از ساعت سه و نیم تا چهار و ربع عصر روزهای یکشنبه در محل انجمن فانوس دایر خواهد بود.

خواب...

خواب...


من هر شب از بیداری کابوس میخوابم

با چکه های نـور در فـانوس میخوابم


با زجه هایی در خلاء ، با مغز در الکل

با لحظه های دَرهَم و معکوس میخوابم


تـردید را در سـایه ی هـر  روز  میبینم

با ترس در پیـراهن قاموس میخوابم


رویا برای زنـده بودن دار میـبافد

با آرزوهایِ به جان مأیوس میخوابم


ایمان سَرِ پیشانی اش جایِ کبودی بود

من با حقیقت های چون سالوس میخوابم


در من غرور،دنبال ته سیگار خود باشد

از درد هایی با جنون مأنوس میخوابم


اینجا صعود در شیب ودنیایی که تبعید است

با باوری هرجایی و جاسوس میخوابم


فردا هوای خودکشی دارد که من امشب

با حسرت ِتاریخ، در افسوس میخوابم


لبـهای خود را شعر با فریاد می دوزد

با تیتری از آزادی محبوس میخوابم


صبحی نمیبینم،هوا اینجا کمی سرد است

من هر شب از بیداری کابوس میخوابم

...مهدی آریانفر . دی 93

شب شعر یلدایی

به مناسبت فرارسیدن زمستان و بزرگداشت آیین شب یلدا، شب شعری با حضور شاعران  انجمن فانوس گلپایگان و سرکار خانم دکتر منیری استاد حوزه و دانشگاه و اعضای کتابخانه شهدا، روز یکشنبه 7 دی ماه از ساعت 15 الی 17:30 در محل کتابخانه عمومی شهدا برگزار شد.





 

ادامه مطلب ...

تقریری مختصر بر فتنه88


مقدمه:

...امت اسلامی بعدازمرگ نبی اکرم(ص)تاکنون گرفتارفتنه های ریزودرشت بوده واین مال ومقام دنیاست که افرادبی تقوا را به دام خودمی اندازدوتنهاکسانی دردام نمی افتندکه ازآگاهی،بینش[بصیرت]کافی برخودارباشند جنگ جمل،صفین،نهروان،حادثه کربلا،فتنه اسماعیلیه در زمان امام صادق،جریان جعفر کذاب درزمان امام حسن عسکری(ع)فتنه مغول،فتنه افاغنه(زمان صفویه) حادثه کشف حجاب(رضاخان)،سکولاریزم(محمد رضاشاه)وفتنه88.


 ساده انگاریست اگرحادثه 8و9دی88رااتفاقی بگیریم دشمنان قسم خورده ما وقتی نتوانستنددر میدان جنگ به هدفشان برسندجهت محوجمهوری اسلامی ونهایتاً اسلام پویا از حدود 20 سال پیش نقشه ها کشیدند تا با استحاله فرهنگی بنیان اسلام حقیقی رابرکنند و باز ساده انگاریست اگرمسئله رافقط انتخابات ریاست جمهوری بدانیم. اگریک مقدار واقع بینانه وبدور از تعصب مسایل انقلاب راموردکنکاش قرار دهیم دولتی که بعد از جنگ بوجود آمدباشعارسازندگی بودمختصرا بیان کنم هدف این دولت سازندگی کشور بدون رعا یت عدالت اجتماعی بود(1) منصفانه بگوییم این دولت در زمینه سازندگی کشور توفیقاتی هم داشت، الغرض به این نتیجه رسیدند که باید عدالت رافدای توسعه کرد که (این موضوع باروح اسلام سازگارنبود)،تئوریسین این موضوع جناب مهاجرانی بود که بعداً وزیر ارشاد کابینه اصلاحات شدواکنون فراری ودرانگلیس است.مردم ناملایمات وضدارزشهاراتحمل کردنداما انتخابات دهم مردم با هوشیاری به برنامه های اصلاحات «نــــــه»گفتند؛کارشکنیها در دولت نهم شروع شد دراواخردولت نهم به مردم القاءکردندرای مردم اثری نداشته وهرکه راخود حکومت بخواهد ریس جمهورمیکند. (2و3) انخابات دهم باحضورپر شور مردم شروع واهالی فتنه دست بکار و متاسفانه نخبگان وخواص بی بصیرت نفهمیدند آب به آسیاب دشمن میریزند.گرد وغبار فتنه باعث شده بودهمه نتوانند حق را تشخیص دهند.رمز عملیات اهل فتنه«تقلب در انتخابات»بودرسانه های بیگانه(رادیو فردا،رادیو زمانه،رادیوb.b.c رادیو اسراییل )و...گویی بار دیگرجنگ احزاب بود وهمه جبهه کفر در مقابلل اسلام قدعلم کرده بود. ازسران فراری فتنه دکترعبد الکریم سروش بودکه بکلی مرتد شده وحلقه کیـــان را بوجود آورده بود(4) اما باروشنکری سخنرانان بصیر،مقابله مردم آگاه ونهایتا سخنرانی آیت ا... خامنه ای بساط فتنه برچیده میشود وحماسـه9دی شکل می گیردوباردیگر عظمت اسلام نمودار میگردد. پی نوشت: 

*1-برگرفته از کتاب سردار سازندگی،علی اکبر هاشمی رفسنجانی.

2*-فتنه،روح ا...حسینیان(اسناد سیاسی انقلاب اسلامی). 

3-*-موج فتنه،محمدحسین شریفی(انتشارات کانون اندیشه دانشجو.وبولتن خبری اسناد سیاسی . 4-wwwbashgah.net*(باشگاه اندیشه جوان) 



«فتنـه» 

هشتم دی بود و روزِفتنــــه بود / شد نهم دیماه که سوزفتنـــه بود 

ازمنافق تا فـدایی،رادیکال سلطنت خواه،غربی وبیگانه بود 
******** 
در پی فتنــــه ولی امرِ ما / درپی احیــا قلوبِ مرده بود 
********* 
بوده درررفتــارِ او آرامشی / سیرت وصورت همه زیبنده بود 
******** 
او بُوَد پیرو خمیــــنیِ عزیز / درمسیرِ دینِ حق پا ینــده بود 
********** 
ای«ولی اللــه اعظم»العجـل / قلبش از مهـر«ولی» آکنده بود


 فیروزی/گوگد/9دی93

بی خیال شو!

آقا تو را به جان حَسَن، بی خیال شو!

یا لااقل به خاطر من، بی خیال شو!


از ما گذشته. آه! به ما زن نمی دهند

دیگر نگو  زِ خوبیِ زن، بی خیال شو!


من از کجا بیاورم امسال کارِ خوب؟

شاعر کجا و کارِ خفَن، بی خیال شو!


ماییم و با موبایل، توی «سایت شعر نو»

هر ساعتی به روز شدن، بی خیال شو!



ماییم و یک کتاب که همّیشه پیشِ ماست

این اسمش است؛ « زن قدغن، بی خیال شو!»


گفتی؛ «ولی کتاب به دردت نمی خورد»

هی برسرِ کتاب نزن، بی خیال شو!


آقا بریز چای که انگار دم کشید...

اما...شراب؟    نه... ابدن! بی خیال شو!


دیگر نگو که؛ «بنده خدا آخرش که چه؟!»

این قدر حرف مفت نزن، بی خیال شو!


ع.طاهری نیا

توجه توجه

به اطلاع اعضای محترم می رسانم


 به مناسبت آغاز زمستان جلسه این هفته


 یکشنبه مورخ 7/10/93  ساعت 3 تا 5 و 30 دقیقه عصر


با حضور سرکار خانم منیری در کتاب خانه ی شهدا روبروی فرمانداری برگزار خواهد شد.


 منتظر حضور یلدایی شما هستیم.


لطفن اطلاع رسانی کنید!


ع.طاهری نیا

به احترام تو...


احترامِ تو را جهان پیاده کرد


که بوی خستگی می داد


ما در جهان ماندیم


و بوی گرسنگی گرفتیم


دیگر ادامه دادن بی فایده ست


از پنجره پَرت می کنیم بیرون،


حواسمان را


این برای ما محترمانه تر است.



ع.طاهری نیا

شاعر متعهد به چیست؟


دیدگاه معروفی در ادبیات «شاعر را متعهد به شکست » می داند.


نظر شما چیست؟


می گویند اگر انسان به طرح ها و هدف های متعالی اش دست پیدا نکند - البته اگر طرح و هدفی در کار باشد - با خودش بیگانه می شود. آنگاه مسئله ی شکست پیش می آید ( یعنی یک جور هایی شاعر شکست های خودش می شود)...


حالا چه؟ نظرتان تغییر کرد؟


البته قرار نیست من نظر شما را در مورد شعر تغییر بدهم.

اما به این عبارت توجه کنید؛


«گر چه سارتر بارها به صراحت گفته است که آدمی جز طرح هایش هیچ چیز نیست و همین است که او را از (تره) تفاله و کَلَم متمایز می کند لیکن غافل نبوده است که آدمی برای رسیدن به هدف هایش چه بسا که از هستی خود باز بماند. در واقع آدمی به سبب طرح هایی که افکنده است نیز ممکن است با خود بیگانه شود و آنگاه فقط شکست می تواند او را به خود باز آورد و با هستی یگانه کند این وظیفه ی خطیر را شعر بر عهده دارد زیرا که شعر نمایشگر شکست است و شاعر نمایشگر شکست خوردگی. شاید عمیق ترین و تازه ترین سخنی که تا کنون درباره ی شعر گفته شده است در همین جا باشد»


- ص36 کتاب ادبیات چیست؟ ژان پل سارتر



واقعن این مطلب برای من عمیق و تازه بود. تا نظر شما چه باشد.


ع.طاهری نیا