آقا تو را به جان حَسَن، بی خیال شو!
یا لااقل به خاطر من، بی خیال شو!
از ما گذشته. آه! به ما زن نمی دهند
دیگر نگو زِ خوبیِ زن، بی خیال شو!
من از کجا بیاورم امسال کارِ خوب؟
شاعر کجا و کارِ خفَن، بی خیال شو!
ماییم و با موبایل، توی «سایت شعر نو»
هر ساعتی به روز شدن، بی خیال شو!
ماییم و یک کتاب که همّیشه پیشِ ماست
این اسمش است؛ « زن قدغن، بی خیال شو!»
گفتی؛ «ولی کتاب به دردت نمی خورد»
هی برسرِ کتاب نزن، بی خیال شو!
آقا بریز چای که انگار دم کشید...
اما...شراب؟ نه... ابدن! بی خیال شو!
دیگر نگو که؛ «بنده خدا آخرش که چه؟!»
این قدر حرف مفت نزن، بی خیال شو!
ع.طاهری نیا
عجب
سلام مصرع دوم بیت اول را میشود زیباتر کرد.
آقا بریز چای که انگار دم کشید...
اما...شراب؟ نه... ابدن! بی خیال شو!
این بیت نسبت به بیتای دیگه خیلی قشنگ وقوی کار شده.موفق وموید باشی.
سلام- درسته. ممنون از نظرتون-
سلام -که نام خداست-
مثلا را مثلن ننویسید
ابدا را ابدن ننویسد
زیر دیکلم!بسرایید عزیز
این همه شعر خفن ننویسید
عااااااااااااااااااااااالی بود
بازم طنز بذارید لطفا
خدا قوت دوست عزیز
(ببخشید)شاعروهنرمند رسالتش تشویق جامعه به خیرات است ـحال اثرجه طنز باشدچه جد_براچه بیخیال بشه؟؟؟(مبارزه کن وراه حل منطقی ییداکن)میبخشیداین تفکر«وادادگی»وعقلا نمی پسندند.
بسیار زیباست مهربان ، وبلاگتون عالیه
دعوتید به خوانشِ شعری تازه از شاعری دیوانه!!