فصل عزای خاندان آل الله تسلیت باد!
تقدیم به پیشگاه اشرف شهیدان!
امروز آیه های نور
تصویر اهتزاز زنی را
مانند آبشار سپیدی
در بر گرفته اند
امروز عطر هجرت مردی
همراه برگ های سپیدار تشنه ای
با باد می وزد
ما در کدام چاله ی بی جرأت لجن
تصویر خویش را به تماشا نشسته ایم؟
ای قلب سرد و ساکت و آرام و پیر من!
آتش بگیر!
پاره شو!
خود را برون بریز!
ای مضغه ی سیاه سرازیر سوی مرگ!
یک بار هم شهید شو!
برخیز!
خون بریز!
علیرضا طاهری نیا مسئول انجمن فانوس
سلام.مسطار به روز است با شبگیر.
بازی قایم باشک بچه ها و انتخاب جاهای تکراری.سک سک.
چه ذوقی میکنند دنبال هم می دوندو آخر سر یه جور خوب با هم کنار میاند مثلن بازیشونو تغییر میدند.گرگم به هوا,دنبال بازی و هزاران بازی های من در آوردی.
ما هم قایم باشک بازی رو خیلی دوست داریم
تو زندگی خیلی بازی میکنیم مگه به جاهای تکراری راضی میشیم از ما جالبتره از خودمونم قایم میشیم چه جوری؟به انواع مختلف,از عالم وآدم بگذریم به خودمونم دروغ میگیم دروغ های رنگارنگ.طعمش تلخه ولی دوست داریم.
وای از جیغ و داد ما که هفت تا کوچه اونورتر همسایه ها با خبر میشند.
بعد هی تقصیر هم میاندازیم و آخر سر یه جور خوب با هم کنار مبایم بازیو عوض میکنیم گرگم به زمین.
هممون گرگ میشیم دنبال هم.باور کن بعضی وقتا از گرگ هم وحشی تریم.امان از زندگی های من در آوردی .خوش بحال بچگی هامون پراز پاکی بودو صداقت.
« طلوع ماه »
کارگاه داستان نویسی
عصر های سه شنبه
علاقمندان به هنر داستان نویسی در شهر گلپایگان واهالی کتاب ونوشتن خوب می دانند که کارگاه داستان نویسی « طلوع ماه » نزدیک به سه سال است در اداره ی فرهنگ وارشاد اسلامی شهر گلپایگان بعد از ظهرهای سه شنبه بر قرار است.
کتاب های خوب در زمینه ی داستان کوتاه ورمان های دلنشین بررسی می شود. نویسنده های مطرح وورزیده ی ایران وجهان معرفی می شوند واعضاء محترم کارگاه نوشته های خودرا رو می کنند وبه نقد می نشینند. عصرهای سه شنبه پایگاه بسیار خوب ومطمئنی در فضایی سالم وهنری در مکان اداره ی فرهنگ وارشاد اسلامی است برای نشر فرهنگ داستان نویسی ،کشف استعداد ها ی مربوط به این هنر ورهنمون ساختن آنها به سمت بهتر شدن .از هنر مندان ودوستداران این هنر دیرینه ودلنشین دعوت می شود تا با حضور مهربان خود شمع جمع این کارگاه را فروزان تر کنند وبساط هنر نوشتن را رو به راه تر.
از طرف مسئول کار گاه داستان نویسی نفیسه کریمی واعضاء محترم.
سلام.مسطار به روز شد با غزل آینه.
یک بار هم شهید شو!
برخیز!
خون بریز!
بعداز شهادت برخاستن ,خون ریختن بنظرم بهتر از این نمیشه.
سلام آقای طاهری نیا به وبلاگم دعوتید منتظر هستم.
آفرین وبقول جوونا ایول،ماشاله
بدون اغراق بگویم شعر شما معنا دار وفرد را به فکر فرو میبرد
راستی در کدام چاله وکدام لجنزارافتاده؛
نابودشده ی کدام دیوهستیم؟(جاله خودخواهی،جاله حسد،چاله جهالت که اینان جاله نیستندبلکه جاه بیژنندپراز شمشیر ونیزه(به داستان بیژن ومنیژه رجوع شود)
آری دوست عزیز تا زمانی که پیرو آیه های ولایت نیاشم(اطیوالله و...وصدها ایه دیگر در منجلاب گمراهی وکسالت گرفتاریم
(اگرجه شعری نوبودولی بسیار پر محتواقابل توجه کسانی که مطالب سبک رادرقالب شعرنومیگن)آقای طاهری نیآاگه فرصت شدوتوفیق همراه ابیاتی در استقبال شعر شما میگم /موفق باشید فیروزی
کوتاه ودلنشین...
لذت بردم
گل])([گل][گل])([گل][گل])([گل][گل][گل])([گل]
این باغ سکوت دار را می فهمد
زخــمش زتو، یادگار را می فهمد
این کاسه ی تارِ، روزگار من وتو
هر دَم نفس بهـــار را می فهمد
[گل])([گل][گل])([گل][گل])([گل][گل][گل])([گل]
http://sorodehay-tarighat.blogfa.com