انتشار اشعار شاعران انجمن ادبی فانوس شهرستان گلپایگان
لطفا ما را از نظرات سازنده ی خود در مورد این وب مطلع فرمایید.انتشار اشعار شاعران انجمن ادبی فانوس شهرستان گلپایگان
لطفا ما را از نظرات سازنده ی خود در مورد این وب مطلع فرمایید.نظرسنجی
پیوندها
- تبسم
- ویستاباد
- زهرا رجایی
- غزل مرسده
- احمد شاملو
- فاطمه قائدی
- فاطمه اختصاری
- عبدالجبار کاکایی
- انجمن شعر فراگفتار
- رحیم فروغی(همولایتی)
- انجمن ادبی وهاج خوانسار
- نشسته در ماه(خانم کریمِی)
- سایت شعر و ادب(نوید دانایی)
- «ترنم خیال» م.حسین ناطقی
- ابوالفضل حبیبی(پسامدرن)
- طلوع ماه (کارگاه داستان)
- شاعران پارسی زبان
- لطیف تر از شبنم
- موسیقی ایرانی
- شایان شایسته
- گل آقا (طنز)
- فرهنگ خانه
- رضا فیروزی
- نشریه بیان
- بیابانکی
وبلاگ دوستان
- حرف های من! علی رضا طاهری نیا
ابر برجسب
علی رضا طاهری نیابرگهها
جدیدترین یادداشتها
همهنویسندگان
- علیرضا طاهری نیا 58
- سهیلا فیاضی 14
- مهشید دلگشایی 42
- الهام یاوری 12
- زهره روشنی 3
- asra khoshnevisan 2
- امیر مسعود 1
- پروانه صفایی 2
- اکرم صدرایی 1
- حامد هاشمی 0
- فاطمه نوری 18
- رضا فیروزی 2
- محمدحسین ناطقی 1
بایگانی
- مرداد 1395 1
- خرداد 1395 1
- آذر 1394 1
- آبان 1394 1
- مهر 1394 2
- شهریور 1394 3
- مرداد 1394 1
- تیر 1394 1
- خرداد 1394 1
- اردیبهشت 1394 3
- فروردین 1394 2
- بهمن 1393 5
- دی 1393 8
- آبان 1393 2
- مهر 1393 5
- شهریور 1393 4
- مرداد 1393 6
- تیر 1393 7
- خرداد 1393 5
- اردیبهشت 1393 13
- فروردین 1393 9
- اسفند 1392 2
- بهمن 1392 23
- دی 1392 19
- آذر 1392 4
- آبان 1392 23
- مهر 1392 4
جستجو
سلام . مرسی که انجمن و توی دنیای مجازی راه انداختید تا من هم بتونم شعرهای زیبای بچه هارو بشنوم . یه ترانه ی پاییزی گفتم ! همونطور که میدونید کارم ترانه نیست پس طبیعتا کار قویی نیست.فقط احساس پاییزیمو گفتم ! شما ضعف بعضی ابیاتو به زیبایی پاییز گلپایگان ببخشید !
دلم برگ درخت سیبه !چشمات باد پاییزی
منو میچینی و میرقصی و لبخند میریزی
بمون ! رقص غزل از من ، تماشا کردنش با تو!
نرو عشقم! فقط میخوام واسه پیمونه چشماتو !
میخوام مال خودم باشی ، تموم آرزوم اینه
چشام تصویر عشق و توی چشمای تو میبینه!
شبیه یک معمّای ریاضی اومدی پیشم!
درسته اولش سختی ولی من عاشقت میشم !
تمومه قصّه ی مردی که از پای خودش افتاد
تموم چاله ها چاهن ! فقط دست تورو می خواد!
میترسونن همه ما رو...! که عشقه ! بچّه بازی نیست
همه آدم بدا میگن : خدا از عشق راضی نیست!!!
میخوام باور کنم پاییز فصل عشق بازی شد
میخوام باور کنی دیگه! خدا خندید و راضی شد!
گفت میدانی چرا برگ ها آن هنگام که طلایی می شوند میریزند.گفتم چون غرور دارند.تعجبی نیست.نگاهی کرد وگفت .مغرور نیستند.برگها آن هنگام که بر کمال می رسند از تواضع خود سر به گریبان می برند و قامت خم می کنند.آری غرور نه تواضع.
دو بیت پایانی بسیار پر از مفهوم و معناست.
مرسی ! ولی در مورد شعر ! (ضمن احترام قبلی به همه ی مقدسات )میگم به نظرتون اگه این طوری تغییر کنه بهتر نیست؟
دل من خادم مسجد! تو گلدسته ی پاییزی / که هر روز از اذان صبحدم تکبیر میریزی!!!!!
بمون نذر و گره با من!گره وا کردنش با تو / نرو خواهر فقط میخوام واسه نذری دعاهاتو !!!!
میخوام مکه بریم با هم تمام آرزوم اینه/ سرم پایینه من خواهر ، چشام تورو نمیبینه !
شبیه ..... ( چی بگم که هرچی بیشتر بگم خرابترش میکنم خدایی !!!!!)
ممنونم امیر مسعود جان! هم بابت تصویر پاییزی زیبایی که انتخاب کردی و هم ترانه ی عاشقانت، که از هر ترانه ی پاییزی، عاشقانه تره.